تاریخ بهروزرسانی: 1403/09/29
مسعود دهقان
دانشکده زبان و ادبیات / گروه زبان و ادبیات انگلیسی و زبان شناسی
پایاننامههای کارشناسیارشد
-
Meta-narratives, Discourses and Subject Positioning in Margaret Atwood’s MaddAddam Trilogy
1403Subject positioning theory is one of the recent contributions in the field of discourse analysis and has been used widely in pedagogy. In this research the theory is applied to Margaret Atwood’s Oryx and Crake, The Year of the Flood, and MaddAddam to illu-minate how the characters (or subjects) are positioned or, to use an Althusserian term, interpellated. MaddAddam Trilogy offers such deep layers of meaning that enables one to embark on a vast discourse analysis concerning those texts. By utilizing subject po-sitioning theory the possible [meta]discourses (or meta-narratives), that are defining the subjectivity of the novels’ characters, are unveiled. In other words, this research demonstrates how discourses, such as the scientific-technological or consumerist dis-courses, govern and regulate the characters’ subjectivity throughout the novels. Ac-cordingly, the scientific-technological discourse leads to immoral experimentalism, consumerism, and corruption in the novels’ society. Moreover, the commodifying and corrupting discourses are traced in the light of a scientific metanarrative. In another section, the influence and role of religious discourses are scrutinized to explain some of characters’ actions, such as atheism or extremist acts like creating new species. Fi-nally, the discourse of violence and the normalization of violence is explored to elabo-rate on the characters immoral and violent behaviors and actions. This study identifies the positions of the characters through their discursive practices; then, by investigating the very discursive statements the characters use in a specific position, the dominating discourses are uncovered. This thesis provides a genuine method of discourse analysis within the field of literature as well as a totally contributive readings of the novels.
-
کاربست رویکرد زبانشناسی شناختی در آموزش واژگان زبان انگلیسی: مطاله موردی موسسه زبان انگلیسی ایران-اروپا
1402زبانشناسی شناختی رویکردی است که زبان را وسیلهای برای کشف ساختار ذهنی و شناختی انسان در نظر میگیرد. این رویکرد که در سه دهه اخیر در زبانشناسی مورد توجه روزافزون قرار گرفته است، زبان را نمودی از نظام تصویری ذهن میداند. علم شناختی علم و فلسفه ذهن و مغز است، و یک حوزه تحقیقاتی غنی است که از رشتههای مختلف مانند زبانشناسی، روانشناسی، علوم اعصاب، تحقیقات در زمینه هوش مصنوعی و غیره استفاده میکند. این تنوع منجر به "ظهور یکی از پربارترین حوزههای تحقیقات میان رشتهای، یعنی زبانشناسی شناختی شده است." (فرانکیش و رمزی، ۲۰۱۲) . به عبارت دیگر، علم شناختی برای درک کارکردها و پیچیدگیهای ذهن استفاده میشود. در نتیجه، این حوزه خود را با موضوعاتی مانند حل مسئله، زبان، یادگیری، حافظه و غیره درگیر میکند. با توجه به حوزههای ذکر شده در اینجا، جایگاه علوم شناختی در آموزش زبان مرتبط به نظر میرسد: در واقع درک عملکردهای ذهن، پایه و اساس محکمی برای ایجاد روششناسی موثر برای آموزش و یادگیری زبان ایجاد میکند. اگرچه علم شناختی اساس و پایه این پایان نامه را تشکیل میدهد، اما تنها بخشی از این تحقیق است. کاربرد آن در عمل بخش دیگر را تشکیل میدهد. اهمیت رابطه بین نظریه و عمل توسط هارمر مورد تاکید قرار گرفته است: " توانایی ارزیابی و بررسی آنچه نظریه پردازان به ما میگویند، یک مهارت حیاتی در یک معلم است. اما ممکن است فراتر از این نیز پیش برویم و بگوییم که این نظریات در عمل و یک بستر واقعی چندان مفید نیستند." (هارمر،۲۰۱۵) . این نقل قول این ایده را بیان میکند که نظریه و عمل باید در یک رابطه همسو با یکدیگر باشند. زبانشناسی شناختی زبان را به عنوان ابزاری برای نظم و سامانبخشی، پردازش و انتقال اطلاعات در نظر میگیرد. زمانیکه گویندگان یک زبان با یکدیگر ارتباط زبانی برقرار میکنند، اطلاعاتی را که دارند پردازش میکنند و سپس آنها را در قالب تعبیرهای زبانی به دیگران انتقال میدهند. به عبارت دیگر، زبانشناسی شناختی ادعا میکند که ساختار زبان، انعکاس مستقیم شناخت است؛ به این معنا که هر تعبیر زبانی با مفهومسازی موقعیت خاصی همراه است. در واقع میتوان بیان کرد که زبان به طور مستقیم موقعیتهای خارجی را منعکس نمیکند، بلکه ابتدا ذهن از این موقعیتها مفهوم سازیهای خاصی دارد، و زبان آن مفهومسازیها را منعکس میکند. بنابراین، زبان به طور غیر مستقیم و به واسطهی مفهومسازی گوینده، جهان خارج را بازتاب میدهد. از سویی، اطلاعات در ذهن انسان به روشهای متفاوتی صورت میگیرد. زبانشناسان معتقدند که زبان الگوهای اندیشه و ویژگیهای ذهن انسان را منعکس میکند (کرافت و کروز۲۰۰۴) .بنابراین مطالعه زبان از این نگاه، مطالعه الگوهای مفهومسازی است. با مطالعه زبان میتوان به ساختار افکار و الگوهای ذهنی انسان پیبرد. از بنیانگذاران رویکرد زبانشناسی شناختی یعنی جرج لیکاف و رونالد لانگاکر ، ادعا کردند که نگرش و بررسی در نظریه زبانشناسی باید از ریشه و بنیان تغییر و تحول اساسی کند. آنها به این نتیجه رسیدند که برخلاف آنچه چامسکی و طرفدارانش به آن معتقدند، اساس و بنیاد مطالعات زبانی باید بر اساس "معنی" باشد و قوای شناختی و ذهنی انسان در این مطالعه مدنظر قرار گیرند.
-
تحلیل کاربردی-معنایی نظام صرفی در ترکی سنقری
1402ترکی سنقری یکی از گویشهای زبان ترکی آذربایجانی است که اهالی شهر سنقر در استان کرمانشاه به آن تکلم میکنند. به دلیل ارتباط گستردهی گویشوران ترکی سنقری با مردم کرد و فارس زبان، این گویش دچار تحولاتی شده است و در معرض خطر انقراض قرار دارد. نابودی حتی یک زبان را میتوان ضایعهای برای کل بشریت تلقی کرد، زیرا هر زبان شیوهای از نظم دادن به تفکر انسان و نوعی نگرش به جهان میباشد. این رسالت زبان شناسان است که با مطالعهی علمی، موجب حفظ و صیانت زبانها و گویشها شوند. هدف از این پژوهش بررسی واژهسازی، چگونگی جفتشدگی صورت و معنای واژهها و هم-چنین توزیع صورتهای صرفی در گویش ترکی سنقری طبق رویکرد صرفِ ساخت-محور بوی (۲۰۱۰) است. به همین منظور دادههای این تحقیق توصیفی-تحلیلی به روش میدانی با سفر به شهر سنقر و مصاحبه با گویشوران ترک زبان، گردآوری شدهاند. مجموعاً پیکرهای شامل ۱۹۱ واژهی غیر بسیط دارای ساخت گردآوری شدند که از مقولات مختلفی همچون اسم، فعل و صفت میباشند. در این پژوهش هر یک از واژههای مشتق و مرکب به دست آمده، طبق نظریهی صرف ساخت محور بوی (۲۰۱۰) مورد واکاوی و بررسی قرار گرفتند و طرحوارههای تصوری هر یک نیز رسم گردید. نتایج این پژوهش نشان داد که گویشوران ترکی سنقری از طرحوارههای تصویری رسم شده برای ساخت واژههای مرکب و مشتق بهره میگیرند و در این گویش فرایند ترکیب نسبت به فرایند اشتقاق دارای بسامد بیشتری است.
-
تصویرگونگی در ساخت سببی در کردی کلهری
1402زبان به عنوان پدیدهای انسانی در محیطی طبیعی، از طریق شناخت پدیدههای خارج از ذهن و نگاشت پدیدههای عینی حاصل میشود. و از این روست که میتوان زبان را صورت نمادین شدۀ تصورات وارد شده به ذهن دانست. زبانشناسی شناختی در دهه-های اخیر همگام با رشد علوم شناختی، توانست گام یزرگی را در تبیین این مساله بردارد. تصویرگونگی در ساختهای زبانی، بدون شک حاصل توصیف ذهن از شناختی است که از محیط اطراف بدست آمده است. رویکرد شناختی واحدهای زبانی نمادین و تصویرگونه را تبیین کرده است و ساختارهای سببی را در دستۀ واحدهایی تصویرگونه قرار داده است. پژوهش حاضر درصدد بررسی تصویرگونگی در ساختارهای سببی در زبان کردی گونۀ کلهری برآمده است. پژوهش حاضر بر اساس سه اصل اساسی کمیت، فاصله و توالی در رویکرد شناختی انجام شده است. ماهیت پژوهش توصیفی_تحلیلی بوده و دادهها به روش میدانی و مصاحبه با گویشوران اصیل این گویش گردآوری شدهاند. نگارنده ساختهای سببی در کردی کلهری، مولفههایی که در ساخت سببی به تصویرگونگی منجر میشوند و تفاوتهای تصویرگونگی در ساختهای سببی بینشان و نشاندار را بررسی کرده است. ساختار سببی را میتوان در دو دستۀ بینشان و نشاندار دسته بندی نمود و سپس بخش نشاندار را در پنج بخش استقلال، برجستگی، مسولیت پذیری و جانداری و نیروهای بیجان مورد بررسی قرار داد. واحدهای زبانی سببی در کردی کلهری مشابهت بسیاری با ساختار سببی در فارسی دارند و از این رو تصویرگونگی در ساخت سببی در فارسی در کردی کلهری نیز میتواند به همان شکل وجود داشته باشد. الگوی تولیدی ساخت سببی بینشان از هدف شروع میشود و به سبب پذیر ختم میشود. الگوی تولیدی ساخت سببی نشاندار از رخداد شروع میشود و به نتیجه ختم میشود. همچنین باید در نظر داشت که در کردی کلهری سبب، کنشپذیر و عامل همگی به عنوان لایهای میانی عمل میکنند تا زنجیرۀ پدید آمدن ساخت سببی را عملی کنند.
-
تحلیل استعاری عناوین روزنامه های ورزشی یورو 2020 بر اساس الگوی چارتریس-بلک: یک مطالعۀ پیکرهبنیاد
1401استعاره از اصول بنیادی زبانشناسی شناختی است که با تکیه بر تجارب بدنمندی شده، مبنای اصلی مفهومسازی جهان هستی را تشکیل میدهد و بر همین اساس همواره جهت ادراک بهتر مفاهیم، در عناوین روزنامههای ورزشی بهکار میرود. عناوین استعاری رقابتهای یورو 2020 بر اساس نظریۀ ت لیل استعاری چارتریس بلک د2004 ت لیل و با تهیۀ پیکرهای از متون این عناوین استعاری و بر اساس زبانشناسی پیکرهای، میزان فراوانی کلما استعاری حوزههای مبدا در این پیکره مورد بررسی قرار گرفت. از اینرو، پژوهش حاضر جهت شناسایی عناوین استعاری و ت لیل آنها و تعیین میزان فراوانی کلما استعاری در پیکرۀ گردآوری شده از متون روزنامههای ورزشی یورو2020 انجام شده است. به همین منظور، تعداد 263 استعاره در عناوین روزنامهها است راز شد که استعارۀ »فوتبال جنگ است« از بیشترین بسامد برخوردار بود و کلما استعاری حوزۀ »مسیر« بیشترین فراوانیِ کلما استعاری در پیکره را به خود اختصاص دادند. تعداد 25 حوزۀ استعاری دستهبندی شدند که از این میان پژوهش پیشرو 9 حوزۀ جدید نسبت به پژوهشهای پیشین همچون »لقب«، »رنگ«، »آمی ته« را شناسایی و دستهبندی نمود. همچنین، یافتهها نشان داد که در خصوص برخی از استعارههای بهکاررفته در عناوین بررسیشده نمیتوان به استعارۀ مفهومی بسنده کرد و باید در ت لیل آنها به نظریۀ آمی تگی مفهومی فوکونیه و ترنر د2002 متوسل شد که از ترکیب دو یا چند فضای درونداد ذهنی درک مفهومسازی آنها حاصل میشد. از جملۀ آنها میتوان به استعارۀ »نبرد وایکینگها با سهشیرها در ومبلی« که از ترکیب استعارههای »جنگ«، »لقب« و »دَد« پدید آمده است، اشاره کرد
-
The Representation of the Social Actors in Edmund Spenser’s and Sir Philip Sidney’s Love Sonnets
1401The Elizabethan period, a dynamic era in which literature and specially poetry flourished, has been the center of focus in many research projects. The aim of the present thesis was to analyze the selected sonnets composed by two Elizabethan sonneteers, Sydney and Spenser, based on Van Leeuwen’s Critical Discourse Analysis theory in order to reconstruct the underlying discourse through which the social actors were represented. To this end, following an overview of Leeuwen’s sociosemantic model in the present project, an analysis of the representation of the social actors was conducted. The results of the analysis indicated an identical pattern of representation in all of the sonnets: while the masculine social actors were legitimized as the central voice, the female social actors were marginalized and unvoiced. This proved that there were ideological implications in the representation of the social actors in the sonnets. In conclusion, it was finally argued that the mentioned pattern of representation provided an image of power relations in the Elizabethan era in which the social actors were empowered or disempowered according to their gender.
-
کارکرد معنایی نقش نگاره های صحنه های جنگ در داستان های اسطوره ای شاهنامه بر اساس دستور خوانش تصویرکرس و ون لیوون (2006)
1400دستور خوانش تصویر نظریه ای در حوزه نشانه شناسی اجتماعی است که سعی در ارائه مدلی برای خوانش رمزنگاره های تصویری دارد. نشانه شناسی اجتماعی در تلاش است تا نشانه شناسی را به تحلیل گفتمان نزدیک کند. بدین ترتیب لایه های معنایی تصاویر بر اساس رویکردی که برگرفته از تحلیل گفتمان است، مورد بررسی قرار می گیرند. با توجه به آن که روایت های شاهنامه بازگو کنندۀ فرهنگ و اندیشۀ ایرانی است، بنابراین بررسی نگاره های مربوط به شاهنامه برای آشنایی با فرهنگ ایرانی اهمیت دو چندانی دارد. از این رو، نگارنده با بررسی چهار نگاره از صحنه های رزم مربوط به داستان های شاهنامه در چارچوب دستور خوانش تصویر کرس و ون لیوون (2006)، درصدد است تا اندیشه های عمیق مربوط به فرهنگ ایرانی را بکاود. ماهیت روش شناختی این پژوهشِ کیفی، توصیفی-تحلیلی بوده و نگاره های بررسی شده از شاهنامۀ مصور استخراج شده و در قالب رویکرد نقش گرایی در رابطه با متن و تصویر مورد بررسی قرار می گیر اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که اندیشه و فرهنگ ایرانی در نگاره-های رزم شاهنامه کاملاً متبلور شده است. نگاره ها صورت هایی روایت-محور دارند که در آن عناصر بازنمودی کنشگرانی فعال هستند. افعال و کنش های موجود در نگاره ها در دو دستۀ ایستا و پویا قابل دسته بندی هستند و بسیاری از افعال کنشگران گذرا هستند. همچنین، نتایج نشان می دهد که برخی از نگاره ها از بازنمایی افقی (راست به چپ) بهره برده اند و عناصر خوشایند را در سمت راست و عناصر ناخوشایند را در سمت چپ قرار داده اند. درحالی که، برخی دیگر از شیوۀ بازنمایی مرکز ـ حاشیه استفاده کرده اند و عناصر مهم را در مرکز تصویر قرار داده اند و عناصر کم اهمیت را در حاشیه قرار داده اند. بنابراین، با انجام این پژوهش مشخص می شود که نگاره ها نیز همچون متون از معانی و مفاهیمی برخوردارند که زبان شناسان و نشانه شناسان با استفاده از الگوهای زبان شناختی بخوبی قادرند تا آن لایه های معنایی پنهان در پسِ تصاویر را نیز بازنمایی کنند که نگارنده در این پژوهش، با استفاده از دستور خوانش تصویر قادر به دستیابی لایه های معنایی پنهان موجود در تصاویر شده است.
-
بازنمایی کنشگران اجتماعی در فیلم«بدرود آنالوگ» بر اساس الگوی جامعه شناختی-معنایی ون لیوون (2008)
1400پژوهش حاضر با هدف بازنمایی کنشگران اجتماعی در فیلم «بدرود آنالوگ» بر اساس الگوی جامعه شناختی-معنایی ون لیوون (2008) انجام گرفته است. مسئلۀ اساسی این پژوهش آن است که کارگردان فیلم چگونه از بازنمایی کنشگران اجتماعی برای بیان افکار، نگرش و دیدگاه های خود استفاده کرده است؟ ماهیت روش شناختی این پژوهش کیفی، توصیفی- تحلیلی بوده و داده ها نیز به صورت کتابخانه ای از داستان فیلم «بدرود آنالوگ» گردآوری شده اند که با استفاده از تحلیل گفتمان انتقادی و با توجه به الگوی جامعه شناختی-معنایی ون لیوون (2008) مورد تحلیل و واکاوی قرار گرفته اند. یافته های پژوهش نشان داد که تحلیل گفتمان انتقادی در جهت کندوکاو و درک نقش دیدگاه اجتماعی در شکل دادن به گفتمان به کار گرفته شده است و گفتمان منبعی غنی و ابزاری کارآمد برای تصویرسازی کنشگران اجتماعی و شکل دادن به رفتار آن ها است. همچنین، نتایج نشان داد که کارگردان فیلم سعی دارد تا سه نسل متفاوت را به تصویر بکشد که اختلاف و تفاوت نسل ها با یکدیگر باعث تغییر گفتمان کارگزاران می شود؛ زیرا هر نسل در برهه ای از زمان و فرهنگ و آداب متفاوت با نسل های قبل و بعد خود زیسته است و همۀ این موارد در متفاوت بودن نوع تفکر و گفتمان کنشگران دخالت دارند. همچنین، یافته ها حاکی از آن است که تغییر شرایط موقعیتی افراد باعث تغییر گفتمان آنان می شود؛ به عبارتی، گفتمان افراد تحت تاثیر موقعیتی که در آن قرار دارند، تغییر می یابد که این تغییر و تحول به جایگاه اجتماعی کارگزاران و نقشی که در آن جامعه می-پذیرند، مربوط است.
-
بررسی اختلالات کودکان مبتلابه اوتیسم به مثابۀ یک اختلال کاربردی-معنایی
1400امروزه با افزایش تولد کودکان مبتلابه اوتیسم شناخت اجتماعی نسبت به این اختلال تا حد قابل توجهی افزایش یافته است، اگرچه نمود کلی آن در طیف های متفاوت ایجاد می شود، اما افراد دارای اختلال اوتیسم دارای الگوها و اشکالات رفتاری، گفتاری و ادراکی هستند که این ناهنجاری ها بیشتر در کلام فرد ظاهر می شود، به همین سبب ارتباط اجتماعی این افراد دچار چالش خواهد بود به-طوری که زبان وجود ندارد یا آسیب دیده است، اگرچه ممکن است که با گروه دیگری از اختلالات رشدی همراه شود این کودکان هرکدام در دنیای منحصربه فرد خود غوطه ور هستند، آن چنان که به تعداد آن ها مصداق ها و مثال های متفاوتی می توان یافت. اوتیسم خود شامل سه گونه مختلف: (کلاسیک، آسپرگر، اختلال نافذ رشد نامعین) است که در این پژوهش به بررسی فرم کلاسیک آن پرداخته شده است. اختلالات زبانی این افراد در سطوح مختلف ازجمله پژواک گویی، مشکلات نحوی، واج شناختی و در سطح بالاتر کاربردشناسی و سپس معناشناسی قرار می گیرد. در این پژوهش با روش بررسی توصیفی-تحلیلی، گفتمان چهار نفر از کودکان مبتلابه اوتیسم مدارس استثنایی سنندج پس از دریافت رضایت نامه کتبی والدین با میانگین سنی 5/8 سال طبق آزمون های گیلیام گارز و told- p3 مورد واکاوی قرار گرفتند. هدف این مطالعه بررسی تاثیرات این اختلال بر قوه ی زبانی و آثار آن بر ویژگی های زبان و بخش های درگیر این اختلال هست. نتایج نشان داد که این اختلال به طورقطع، مستقیماً بر کاربرد زبان افراد اثر می گذارد. تاثیر ثانویه ی آن بر سطح معناشناسی آنان خواهد بود. شایان ذکر است که نتایج نشان دهنده ی تطابق کامل نظریه ی ذهن و کاربردشناسی است؛ هرچه مشکلات در نظریه ی ذهن شدیدتر باشد، اختلالات کاربردشناسی نیز شدت می یابد. پس از بررسی کودکان میانگین درک مطلب، درک دستوری، تقلید جمله، تمایز گذاری و تولید کلمه به طور معناداری پایین بود. یافته ها نشان داد که بین مهارت زبان گفتاری و همه مهارت ها، به جز مهارت نحوی، تفاوتی معنی داری، وجود دارد. زبان، مشکلاتی را در ِ برقراری تعامل اجتماعی در کودکان اوتیسم ایجاد می کند. همچنین، نتایج نشان داد که عدد p به دست آمده از آزمون گارز و همچنین پرسشنامه TOLD-P3 به ترتیب کوچک تر از 01/0 و 05/0 گزارش شدند که نشان دهندۀ معنادار بودن تفاوت سطح مهارت کاربردشناسی و معناشناسی کودکان مبتلابه اوتیسم است.
-
بازنمایی گفتمان متهمین به قتل در محاکم قضایی: رویکرد زبانشناسی حقوقی
1400زبان شناسی کاربردی با شاخه های مختلفی از علوم پیوند خورده است. زبان شناسی حقوقی شاخه ای نوین از پیوند زبان شناسی و حقوق است. با وجود اینکه زمان زیادی از عمر پیدایش این میان رشته ای نمی گذرد، اما مقالات و پایان نامه های زیادی در این خصوص نوشته شده است. امروزه در کشورهای اروپایی از نظر زبان شناسان حقوقی به عنوان کارشناسانی که کمک شایانی را به مجریان قانون در رسیدگی به پرونده های قضایی و امر قضاوت می کنند، استفاده میشود. زبان شناسان از طریق نظریه های زبان شناسی می توانند به تحلیل داده های زبانی موجود در حقوق بپردازند و به قضات و بازپرس در روند بازجویی و اجرای حکم کمک کنند. یکی از نظریه های موجود در زبان شناسی، نظریه ی همکاری گرایس (1975) است که با توجه به این نظریه باید بین گوینده و شنوده چهار اصل همکاری رعایت شود تا به هدف معینی دست یابند. نگارنده در این پژوهش به تحلیل داده های زبانی دو پرونده ی مختومه شده در دادگاه شهرستان بوکان با استفاده از نظریه ی همکاری گرایس (1975) پرداخته است. پژوهش حاضر قصد دارد تا نشان دهد که زبان شناسی حقوقی چگون به قضاوت قاضی در تحلیل داده های زبانی کمک می کند. همچنین، نگارنده درصدد پاسخی برای این پرسش هاست تا نشان دهد که متهمین چگونه در بازجویی ها برای رفع اتهام، اصول همکاری گرایس (1975) را نقض کرده و چگونه این اصول زبان شناختی در اثبات جُرم و کشف حقیقت به بازجو کمک می کنند. بررسی و تحلیل داده های زبانی نشان داد که متهمین به قتل در دادگاه با نقض و تخطی از اصول همکاری و عدم مشارکت در بازجویی های خود، به انکار و رد اتهامات و جُرم می پردازند. متهمین در جریان بازجویی با هدف پنهان نمودن حقیقت و گریز از اتهام و عدم دسترسیِ بازپرس به سایر همدستان متهم با بازپرس همکاری نمی کنند. همچنین، یافته ها نشان داد که بازپرس سوالات را به گونه ای مطرح می کند که متهم با وجود انکار و رد جُرم در تنگنا قرار گرفته و به اقرار جرم اعتراف کند.
-
نمود جنسیت پنهان در اشعار فروغ فرخزاد
1400زبان شناسی جنسیت یکی از حوزه های نوین در زبان شناسی است، که به بررسی تاثیرات مولفه های جنسیت در سطح زبان می پردازد. پژوهش حاضر از دیدگاه لیکاف (2004) که از پیشگامان زبان شناسی جنسیت است، بهره گرفته است. لیکاف مشخصه های متمایز کنندۀ زبان زنان و مردان را در پژوهش های خود تعیین نموده است. جستار حاضر، مولفه های موجود در زبان زنان در اشعار فروغ فرخزاد را مورد بررسی قرار داده است. زبان زنان گاه به صورتی آشکار و مشخص در گفتگوهای زنان پدیدار می گردد؛ و گاه به صورتی پنهان در پس کلام نمودار می-گردد. ماهیت روش شناسی این پژوهشِ کیفی، توصیفی-تحلیلی بوده و داده ها به صورت کتابخانه ای از اشعار فروغ انتخاب شده اند. حضور مفاهیم زنانگی در شعر فروغ فرخزاد که نشانگرِ نمود جنسیت پنهان است، در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. یافته ها نشان داد که فروغ با به کاربستن مفاهیم زنانه در اشعارش از عمق اندیشه های زنانۀ خود پرده برمی دارد. وی، همچنین، در این راه گاه مضامین زنانه را به صورتی گذرا مورد بحث قرار می دهد؛ و گاه در لابه لای واژگان به کار رفته در شعرش از لطافت زنانگی خود سخن می گوید. مضامینی همچون عشق، وصل و قهر و دیدار معشوق همگی موجب برانگیخته شدن احساسات لطیف زنانه ی فروغ می شوند. در این راه گاه خلوت صوفیانۀ شاعر نیز در تجلی اندیشه های عمیق وی کارساز است. فروغ را در شعر باید علاوه بر آن که شاعری است که احساساتی زنانه را بیان می کند شاعری اندیشه-محور و گاه پیرو نیز به شمار آورد. وی به بیان اندیشه های کمال-گرایانۀ انسانی می پردازد که در آن جایی برای تمایز و تفکیک براساس جنسیت و یا دیگر مولفه ها نیست. فروغ تاثیرات بسیاری را نیز در اشعارش از مردان نامدار ادب فارسی پذیرفته است؛ و بدین ترتیب حضور مفاهیم مردانه در شعر فروغ نیز جای تعجب ندارد. عمدۀ تاثیرات وی در سطح آرایه های لفظی و قالب های شعری بوده است و مفاهیم و مضامین شاعرانه وی دستخوش تغییر قرار نگرفته است.
-
برنامه ریزی زبان و کارکرد آن در تصریف فعل در نوشتار کردی جنوبی (کردی کلهری)
1399نوشتن به یک زبان، یکی از راه های حفظ آن زبان است و نوشتار، الگوهای خاص خود را دارد. در رسانه های نوشتاری گونۀ زبانی کردی جنوبی، شواهدی از فقدان یک روش یکدست در نوشتار، به ویژه از نظر قواعد دستورزبان، به چشم می خورد. این تفاوت ها در واقع در حد تفاوت-های لهجه ای در این گونۀ زبانی است، اما همین تفاوت های اندک، به واسطۀ نام گذاری های متعدد، باعث ایجاد نگرش واگرایانه در میان گویشوران شده است. آموزش به زبان مادری که یکی از اصول بنیادین حقوق بشر است، در گرو برنامه ریزی و آماده سازی منابع آموزشی است.این مهم در گرو دست یابی به قواعدی کلی و یک دست است که بتوان بر مبنای آن، کتب آموزشی این گونۀ زبانی را تدوین کرده و آن را به یک برنامۀ آموزشی تبدیل نمود. با دست یافتن به یک گونۀ نوشتاری معیار، آموزش زبان آسان شده و محتملاً تقویت کنندۀ احساس تعلق نمودن همۀ گویشوران این گونۀ زبانی، به یک گونۀ زبانی واحد خواهد بود. به این منظور، پژوهش حاضر در بستر نظری دست به برنامه ریزی زبان زده است. اساس برنامه-ریزی زبانی این پژوهش، تمرکز بر صرف فعل در نوشتار گونۀ زبانی کردی جنوبی است که در دو مرحلۀ گردآوری اطلاعات و برنامه ریزی انجام می گیرد. در مرحلۀ گردآوری اطلاعات، صرف مصدرهای کردن، دادن، دیدن، آمدن، آوردن، شنیدن، توانستن، خواستن و گفتن در زمان های گذشتۀ ساده، حال کامل، گذشتۀ استمراری، گذشتۀ کامل، گذشتۀ التزامی، حال اخباری و حال التزامی تهیه شده است و در مرحلۀ برنامه ریزی، از طریق واج شناسی زایشی صورت های زیرساختی این تنوعات مشخص شده اند و در نتیجه به کمک صورت های زیرساختی، جمعیت گویشوران هریک از صورت های روساختی و نگاهی به الگوهای پربسامد در رسانه های نوشتاری و در چارچوب ویژگی های زبانی مجموعۀ زبان کردی و شاخه های آن، الگویی پیشنهادی برای صرف فعل در نوشتار معیار گونۀ زبانی کردی جنوبی به دست آمد.
-
ساخت اطلاع و بازنمایی آن درکردی اردلانی
1399مطالعات مربوط به ساختِ اطلاع و نحوۀ بازنمایی آن در سطح جمله به دوران پیدایش زبان شناسی نوین و آثار زبان-شناسانِ مکتب پراگ دردهۀ 1920 و پس از آن باز می گردد. در دهه های اخیر، مطالعۀ ساختِ اطلاع دوباره مورد توجّه زبان شناسان نقش گرایی همچون هلیدی، والدووی ول َمبرِکت قرار گفته است. پرسش اصلی زبا شناسان این است که چرا گویشوران زبان ها برای بیان معنا و مفهومی واحد در موقعیت های ارتباطی مختلف، ساخت های دستوری گوناگونی را استفاده می کنند. لَمبرِکت (1994) معتقد است که ساخت جمله برداشت های گوینده را از وضعیت ذهنی شنونده در یک موقعیّت ارتباطی منعکس می کند. این رابطۀ میان فرض های گوینده و ساخت جملات زبان در بخشی از دستور به نام ساختِ اطلاع کنترل می شود. این بخش شامل مقوله هایی مانند تصریح، پیش انگاشت، فعال سازی، تشخص پذیری مصداق-های کلام و روابط کاربرد شناختی مبتدا و کانون است. پژوهش حاضر به بررسی ساخت اطلاع جمله در کردی اردلانی بر اساس نظریۀ لَمبرِکت (1994) انجام گرفته است. داده های گردآوری شده حدود 70 پاره گفتار است که از مکالمات روزمرۀ گویشوران شهر سنندج و اطراف آن گردآوری و انتخاب شده اند و در پنج فصل تنظیم شده است. فصل اول شامل کلیات پژوهش است که به بیان مساله، پرسش های مطرح شده و روش شناسی پژوهش پرداخته است. فصل دوم پیشینۀ پژوهش است که مطالعات و دیدگاه زبان شناسان ایرانی و غیر ایرانی را در حوزۀ ساخت اطلاع معرفی می کند. فصل سوم مبانی نظری تحقیق را بیان می کند که پژوهش حاضر بر اساس نظریۀ ساخت اطلاع لمبرکت انجام شده و به معرفی و تشریح ساخت اطلاع به عنوان بخش مستقلی از دستور زبان و زیربخش آن پرداخته است. در فصل چهارم، معرفی پیکرۀ زبانی و تحلیل داده های آن بر اساس مبانی مطرح شده در فصل سوم انجام گرفته است و فصل پنجم، نتیجۀ تحقیق و بررسی تحلیل داده ها در آن آمده است. یافته ها و نتایج این پژوهش بیانگر آن است که ساخت اطلاع در جملات کردی اردلانی بیشتر بر پایۀ دو رابطۀ کاربرد شناختی مبتدا و کانون بازنمایی می شود و ساخت مبتدا –کانونی ساخت بی نشان در این زبان است، و اکثر تکیه ها در پاره گفتارهای کردی اردلانی، به صورت تکیۀ کانونی به کار رفته اند. همچنین، انواع ساخت کانونی در داده های زبانی شکل می گیرد و اکثر آن ها از نوع کانون گزاره ای است. اکثر جملات به کار رفته توسط گویشوران دارای ساخت ساده هستند و زبان کردی، به طور کلی، برای بازنمایی ساختِ اطلاع از ابزارهای نحوی، آوایی و ساخت واژی مختلف بهره می گیرد.
-
رویداد حرکت و بازنمایی های آن در کردی کلهری
1399حرکت به شکل یک فرایند همگانی است که انسان با هر زبان و گویش و لهجه ای آن را تجربه می کند . پژوهش حاضر با هدف بررسی ساخت رویداد حرکتی فعل در کردی (گویش کلهری) انجام پذیرفته است . نگارنده در این پژوهش در پی بررسی جایگاه ردهشناختی کردی کلهری بر اساس الگوهای واژگان شدگی بوده است. این پژوهشِ کیفی با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی انجام شده و بدین منظور، تعداد 157 فعل حرکتی به صورت پیمایشی و از طریق مصاحبه با گویشوران کردی کلهری گردآوری شده است که اصالت آن ها نیز به تایید گویشوران کردزبان رسیده است. نتایج نشان داد که کردی کلهری از نه الگوی ادغام استفاده میکند که از میان آن ها، الگوهای دو جزیی ادغام حرکت + هم رویداد و حرکت + مسیر به ترتیب از بیشترین بسامد برخوردارند، و الگوی سه جزیی حرکت + مسیر + هم رویداد نیز پس از دو الگوی مذکور از بسامد بالاتری برخوردار است. یافته ها نشان داد که الگوی چهارجزیی حرکت + مسیر + هم رویداد + پیکر دارای کمترین فراوانی است. همچنین، فعل ها بر اساس قمر بنیاد و فعل بنیاد بودن مورد بررسی قرار گرفت که نتایج حاصل نشان داد که گویش کردی کلهری در بین افعال قمر بنیاد و فعل بنیاد قرار می گیرد.
-
بررسی گواه نمایی در دفاعیات متهمین پرونده های کیفری
1399زبان شناسی حقوقی از جمله حوزه های نوبنیاد و بینارشته ای است که به کاربرد رشته ی زبان-شناسی در محیط ها و مسائل قضایی از جمله: تشخیص هویت گوینده و نویسنده، بررسی آراء و متون قضایی، بررسی نامه های تهدیدآمیز، ویژگی های زبانی شاخص افراد در گفتار و نوشتار و غیره می پردازد. گواه نمایی ابزاری زبانی برای نشان دادن منبع خبر است که در معنای ثانویه ی خود برای نشان دادن صدق گفتار نیز مورد استفاده قرار می گیرد. در پژوهش حاضر داده های موجود در سه پرونده ی کیفری از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بررسی های انجام شده نشان داد که افراد متهم، شاهد و شاکی از آنجایی که خود شاهد ماجرا هستند، نسبت به وکلا و کارشناسان قضایی، بیشتر از زمان گذشته ی ساده استفاده می کنند. کاربرد گواه دست اول مانند فعل «دیدن» و زمان گذشته ی ساده، و سایر ساخت های گواه نما نمی تواند صحت اظهارات و دفاعیات متهمین را تضمین کند. زمان گذشته ی ساده، فعل «دیدن»، عبارت اشاره ای، ساخت گزارشی، فعل «شنیدن»، افعال شناختی، عبارت تاکیدی، افعال احساسی، سوگند خوردن و زمان حال کامل از جمله ساخت های گواه نمای مورد استفاده در این سه پرونده بودند. شایان ذکر است که کاربرد زمان حال کامل از سوی وکلا و کارشناسان محترم قضایی نشان دهنده ی این مطلب بود که این افراد خود شخصاً از نزدیک شاهد ماجرا نبوده اند و اطلاعات خود را از طریق سایر افراد و نتایج موجود به دست آورده اند. پژوهش حاضر در صدد است تا به این پرسش ها پاسخ دهد که چگونه بررسی ساخت های گواه نما می تواند صحت اظهارات متهمین را نشان دهد. همچنین، کاربرد و استفاده از ساخت های گواه نما چه تاثیری بر گوینده و شنونده ی کلام می توانند داشته باشند. در این پزوهش با محوریت قرار دادن ابزار زبانی گواه نمایی این مقوله ی زبانی را در بستری قضایی مورد تحلیل قرار دادیم و کاربرد آن را توسط افراد و اشخاص مختلف مورد ارزیابی قرار دادیم. نتایج بررسی ها نشان داد که اگرچه کاربرد گواه نمای دست اول در مراجع قضایی در اولویت قرار دارد و می توان گفتار و نوشتار افراد را از این منظر مورد ارزیابی قرار داد، اما تنها کاربرد گواه دست اول نمی تواند صدق اطلاعات را تضمین کند. نکته ی قابل ملاحظه این است که کارشناسان قضایی همین اطلاعات و اظهارات را مبنای بررسی خود قرار می دهند. بنابراین، تایید یا عدم تایید صحت این اطلاعات در نهایت با انجام بررسی های همه جانبه صورت می پذیرد. اما آنچه مسلم است این است که چنانچه افرادی که به عناوین مختلف در مراجع قضایی برای پاسخ گویی، دفاع و شکایت حاضر می شوند، بر اساس حدس و گمان صحبت نکنند و ادله ی شفاهی و کتبی خود را با استفاده از گواه دست اول و مستقیم بیان نمایند؛ چنین امری ممکن است به تخفیف مجازات و روشن شدن هر چه بیشتر حقیقت بیانجامد.
-
بررسی بازنمایی کنش های اجتماعی در فیلم «پدر آن دیگری» بر اساس الگوی ون لیوون (2008)
1399هدف پژوهش حاضر بازنمایی کنش های اجتماعی در گفتمان فیلم سینمایی «پدر آن دیگری» به نویسندگی و کارگردانی یدالله صمدی به اقتباس از رمان «پدر آن دیگری» نوشته-ی پرینوش صنیعی، بر اساس الگوی ون لیوون (2008) است. کارهای بسیاری در حوزه ی تحلیل گفتمان انجام گرفته اند اما تعداد محدودی از آن ها روی فیلم کار کرده اند و بیشتر بر روی رمان و متون مختلف از جمله روزنامه و... تمرکز دارند. پژوهش حاضر قصد دارد با استفاده از رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی به بررسی فیلم مذکور بپردازد. بنابراین، پژوهشگر ابتدا ده عنصر اصلی کنش اجتماعی را که عبارتند از: شرکت کننده، کنش، سبک اجرا، شرایط انتخاب شرکت کننده ها، سبک های نمایش، زمان، مکان، شرایط انتخاب مکان ها، منابع (ابزارها ومواد) و شرایط انتخاب منابع، از فیلم استخراج نموده و به توصیف و تحلیل آن ها می پردازد و سپس به مولفه های جامعه شناختی-معنایی نیز اشاره ای خواهد داشت. یافته های پژوهش نشان داده است که گفتمان در زندگی انسان ها بسیار اهمیت دارد و خارج از کاربرد آن به عنوان وسیله ای برای تعامل و ارتباط، دارای بار ایدئولوژیکی است و گفتمان چه زبانی باشد چه غیرزبانی، معانی بسیار زیادی فراتر از جمله به دست می دهد که می تواند تعیین کننده ی رفتار دیگران نسبت به ما باشد. گفتمان همچنین از نشان گرهای بسیار خوبی برای فرهنگ هر کسی است.
-
تحلیل گفتمان کتاب های زبان انگلیسی متوسطۀ دورۀ دوم بر اساس دستور نظام مند نقش گرای هلیدی
1398پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل متون کتب زبان انگلیسی پایه های دهم و یازدهم متوسطه ی دوره ی دوم در چارچوب دستور نقش گرای نظام مند هلیدی می پردازد و به دنبال آن است که نشان دهد تا چه اندازه بین فراوانی فرآیند های فعلی در متون این کتاب ها توازن وجود دارد. آنچه که حائز اهمیت است این است که در تعادل بین فرآیندها، متون کدام درس و کدام کتاب بر اساس انگاره های دستور نظام مند از کفایت بیشتری برخوردار است. جهت نیل به این اهداف، تک تک بندهای متون خواندن و درک مطلب کتب مورد نظر، از منظر سه فرانقش اصلی در دستور نقش گرایی تحلیل و واکاوی شدند و در پایان هر متن، نسبت فراوانی آن ها مقایسه گردید. پس از تحلیل داده ها ثابت شد که در بندهای متون هر دو کتاب، فرآیندهای کنشی یا مادی و رابطه ای از بسامد بالایی برخوردار بودند و فرآیندهای کلامی و رفتاری، یا بسیار کمتر استفاده شده بودند یا اصلاً مورد استفاده واقع نشده بودند. با توجه به تطابق این فرآیندها با مهارت های واقعی در زندگی افراد جامعه، این نتیجه گیری نشان داد که نویسندگان و مولفین این کتب درسی، تقویت مهارت های فیزیکی، کنشی و ارتباطی دانش آموزان را در اولویت قرار داده اند و به مهارت های شناختی، کلامی و رفتاری آنان کمتر توجه نموده اند.
-
تحلیل گفتمان انتقادی رمان مفتش و راهبه
1397تحلیل گفتمان انتقادی، آن جنبه از علم زبان شناسی است که با پرده برداری از عناصر زیرین زبان، جنبه های پنهان آن را عیان می سازد و بر فکر و اندیشه ی افراد و شیوه ی برداشت آن ها از مسائل اجتماعی تاثیر می گذارد و می تواند حقایق را برای مردم، جهت بهتر اندیشیدن و اتخاذ تصمیم صحیح تر و قضاوت منصفانه تر روشن کند. پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از رویکرد لاکلا و موف (1985) که چارچوبی برای تحلیل گفتمان است، نشان دهد که چگونه رمان های تولید شده را می توان از نظر تحلیل گفتمان انتقادی بررسی کرد. ماهیت روش انجام این پژوهشِ کیفی به صورت توصیفی-تحلیلی بوده و نگارنده داده ها را از میان بندهای داستان مفتش و راهبه به صورت اتفاقی جمع آوری نموده است. در این راستا، قسمت هایی از رمان «مفتش و راهبه» نوشته ی فالکنر به عنوان نمونه جهت پاسخ گویی به سوالات پژوهش انتخاب گردید که از جمله فالکنر از چه بافت موقعیتی در متن رمان مورد نظر استفاده نموده است؟ ساختار گفتمانی رمان مفتش و راهبه چه پدیده های اجتماعی را برای خواننده نمایان می سازد؟ استراتژی های زبان شناختی و گفتمانی مورد استفاده در رمان کدام هستند؟ همچنین نتایج حاصل از این پژوهش نشان دادند که دیالوگ های رمان به خوبی ایدئولوژی حاکم بر ذهن نویسنده را به تصویر کشیده است و زن در این رمان به صورت موجودی درجه دوم و نمادی از شیطان و جادوگری نمایش داده شده که این بینش حاصل دیدگاه اجتماعی مردم در آن زمان است. همچنین یافته ها نشان داد که نویسنده با استفاده از دال های تفتیش عقاید، رنگ، فصل ،جنسیت، فضاسازی و ضدیت سرنخ هایی را در دست خواننده قرار می دهد تا با توجه به آن ها به لایه های معانی پنهان موجود در بافت داستان دست پیدا کند.
-
متامدل در برنامه ریزی عصبی-زبانی(ان ال پی):شیوه ای برای تحلیل سریع گفتماندرمذاکره، مناظره ومشاوره
1397هدف از پژوهش حاضر معرفی مهم ترین الگوهای متامدل و ارائه مبحثی جدید در مطالعات تحلیل گفتمان،تحت عنوان تحلیل سریع گفتمان، و به تبع آن فراهم نمودن بستری جدید برای به چالش کشیدن طرف مقابل در مباحثات، مناظرات و مذاکرات در حوزه های مختلف علوم انسانی از نظر نقض های متامدل،و نیز کمک به روند درمان در مراجعان مراکز مشاوره و روان درمانی می باشد. برای تحقق یافتن هدف فوق از قوی ترین ابزار در اختیار بشر یعنی زبان، با سازوکارهای زبانی در زبان شناسی و به شیوه ی الگوهای متامدل در ان ال پی استفاده می شود. در این شیوه با پرسیدن سوالاتی دقیق و هدف مند در قالب13 الگو - حذف های ساده، حذف های مقایسه ای، حذف کنش گر، افعال نامعین، کمیت نماهای جهانی، عمل گرهای وجهی، نمایه های ارجاعی نامعین، معادل های پیچیده، اسم گرایی، ذهن خوانی، علت و معلول، پیش فرض ها و محدودیت انتخاب دوگانه - تحلیل گر گفتمان، حذف ها، تحریف ها و تعمیم های مستتر در کلام را آشکار ساخته و با رفتن به سطحی پایین تر در محدوده ی کلام یعنی با رفتن از کلمات به سوی تجربیات خاصی که در ورای آنها قر ار دارد به معنای اصلی گزاره دست یافته و در بسیاری از موارد، موجبات تغییر ادراک و نگرش را فراهم می آورد. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و بر مبنای الگوهای متامدل در دانش ان ال پی می باشد.
-
بررسی تطبیقی تحلیل گفتمان انتقادی در دو رمان "الارض" عبد الرحمن الشرقاوی و "جای خالی سلوچ" محمود دولت آبادی بر اساس نظریه ی فرکلاف
1396تحلیل گفتمان انتقادی به عنوان گرایشی بینارشته ای، در بررسی متون از سطح جمله فراتر رفته و به بافت موقعیتی که متن در آن شکل گرفته است، توجه می کند. فرکلاف، یکی از نظریه پردازان در این حوزه است که برای نظریه ی خود سه سطح در نظر می گیرد. در سطح اول، براساس دستور نقش گرای نظام مند هلیدی، به بررسی ساختار متن می پردازد و آن را توصیف می خواند. در سطح دوم که تفسیر نام می گیرد، بافت موقعیتی و بینامتنی به کار رفته در متن را مدنظر قرار می دهد و در نهایت، در سطح سوم که تبیین است به بررسی عوامل شکل گیری، ایدئولوژی و تاثیرات گفتمان می پردازد. شرقاوی و دولت آبادی، هر دو روستایی زاده هایی هستند که در آثار خود به بررسی اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ی خود پرداخته اند. این پژوهش، سعی دارد به صورت توصیفی-تحلیلی، گفتمان انتقادی را در دو رمان جای خالی سلوچ از محمود دولت آبادی و الارض عبدالرحمن شرقاوی، بر پایه ی رویکرد گفتمان انتقادی فرکلاف، مورد بررسی قرار دهد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که شرقاوی و دولت آبادی با استفاده از هم آیی و تکرار واژگان، به کارگیری واژگان متضاد و استفاده از استعاره های مفهومی و بلاغی درپی تبیین اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ی خود هستند. شرقاوی و دولت آبادی، در قالبی روایی، با سبکی رئالیستی و با استفاده از متون مختلف چون قرآن، روایات، ضرب المثل ها و الفاظ عامیانه به بازگویی رخدادها می پردازند. شرقاوی با استفاده از گفتمان ضداستعماری به بیان مسائلی چون فقر، وضعیت زن در جامعه، اوضاع نابسامان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و بی عدالتی می پردازد و با تقویت روحیه ی مبارزه طلبانه، به دنبال کسب مفاهیمی چون تغییر، آزادی و استقلال است. گفتمان انتقادی دولت آبادی پسااستعماری است. او با واکاوی شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ی خود و بیان مفاهیمی چون فقر، بیکاری، وضعیت نامناسب زن، ناهنجاری های اخلاقی، امید به ایجاد تغییر در جامعه ی خود دارد.