Faculty Profile

زانیار نقشبندی
تاریخ به‌روزرسانی: 1403/09/29

زانیار نقشبندی

دانشکده زبان و ادبیات / گروه زبان و ادبیات کردی

Theses Faculty

پایان‌نامه‌های کارشناسی‌ارشد

  1. تحلیل تطبیقی اشتقاقات در گویش بادینی زبان کُردی و زبان فارسی
    1400
    زایایی زبان یکی از مهم ترین خصوصیاتِ موجود در زبان بشری است که از طرق مختلف از جمله واژه سازی پدیدار می شود. واژه سازی به عنوان نشانۀ مهم زایایی در سطح صرفی زبان، اشکال و انواع گوناگونی را شامل می شود که اشتقاق یکی از آن ها است. اشتقاق یکی از فرایندهای پرکاربرد در واژه سازی در زبان های مختلف است. این فرایند، در زبان فارسی و زبان کُردی لهجۀ بادینی نیز بسامد بسیاری دارد. با توجّه به اهمیّت این فرایند در واژه سازی و نیز کاربرد آن در گونه های مختلف زبان فارسی و زبان کُردی، نگارندۀ این پژوهش، تحقیقات خود را بر این حوزه متمرکز کرده است تا از جنبه های پنهان اشتقاق با استفاده از داده های پژوهشی و در چارچوب یک پژوهش تطبیقی، پرده بردارد. داده های پژوهش حاضر از طریق بررسی و نمونه برداری از فرهنگ فارسی معین و فرهنگ کرمانجی ـ انگلیسی چایت بدست آمده است، و برپایۀ رویکرد دستور نویسان فارسی و کردی تشریح گردیده است. نتایج پژوهش حاضر از الگوی دقیق به کارگیری وندها در زبان فارسی و زبان کُردی لهجۀ بادینی خبر می دهند، کُردی بادینی و فارسی از وندهای مشترکی برای فرایند اشتقاق در واژه سازی بهره می برند، هم چنین هر یک از دو گونۀ یادشده، وندهای خاص خود را دارند. زبان کُردی لهجۀ بادینی و زبان فارسی به طور کلی از جمله گونه هایی هستند که به صورت مشخصی تمایل به پسوند محور بودن، دارند از این رو کاربرد پسوند در این دو گونه بیش از پیشوند است. هم چنین کاربرد میان وند در دو گونۀ بادینی و فارسی بسیار اندک است، از این رو می توان سهم اصلی اشتقاق را در واژه سازی به پسوندها و پیشوندهای موجود در این دو گونه نسبت داد.
  2. ساخت های کنایی در گویش هورامی
    1390
    رساله ی حاضر به بررسی ساخت های کنایی در گویش هورامی می پردازد. گویش هورامی همچون سایر گویش های کردی تنها در ساخت های زمان گذشته ی ساده از الگوی حالت کنایی گسسته بهره می گیرد. این گویش علاوه بر استفاده از سازوکار مضاعف سازی واژه بست برای نشان دادن الگوی حالت کنایی، از سازوکار دیگری نیز بهره می گیرد که منحصر به این گویش است و در سایر گویش های کردی مشاهده نمی شود. در ساخت های برآمده از سازوکار دوم بیانِ الگوی کنایی (که در این رساله ساخت های کنایی نشان دار نامیده می شوند)، سازه ها ی فاعل و مفعول مستقیم به ترتیب دستخوش فرایندهای تاکید و مبتداسازی می شوند؛ بدین ترتیب این ساخت ها نسبت به ساخت هایی که از سازوکار مضاعف سازی واژه بست بهره می گیرند واجد خوانش معنایی نشان دار هستند. ترتیب سازه های بکار رفته در ساخت های کنایی نشان دار همواره ثابت است: سازه ی مفعول مستقیم در موضع آغازین این ساخت ها ظاهر می شود، در جایگاه بعدی سازه ی فاعل که همواره میزبان تکواژ حالت نمای غیرفاعلی است قرار می گیرد و نهایتاً جایگاه پایانی جمله را فعل گذشته ی ساده ازآن خود می کند. هرگونه تغییر در این ترتیب سازه ای منجر به غیردستوری شدن ساخت حاصل می شود. این پژوهش می کوشد تا ضمن توصیف ویژگی های ساخت های کنایی(اعم از ساخت های نشان دار و بی نشان)، با بهره گیری از مفاهیم نظری برنامه ی کمینه گرا نظیر فرضیه ی گروه متمم ساز گسسته و فرافکن های بیشینه ی تاکید و مبتدا تبیینی صوری از فرایند اشتقاق ساخت های کنایی نشان دار و نیز ترتیب سازه ایِ الزاماً ثابت این ساخت ها بدست دهد. در رویکرد پیشنهادی حرکت گروه های اسمی فاعل و مفعول به جایگاه مشخص گر گروه های تاکید و مبتدا موجب بازبینی و حذف مشخصه های قوی و تعبیرناپذیرِ حاضر بر روی هسته ی این فرافکن های بیشینه و تبیین ترتیب سازه ای الزاماً ثابت در این ساخت ها می شود.